ممکن است دید من نسبت به هر چیزی با هر کسی متفاوت باشد. برای مثال من آبی را یک جور ببینم و شما هم یک جور دیگر. ممکن است شما تعریفت از شیئی چیزی باشد که آن تعریف من از شیئی دیگر است. از کجا می دانیم؟! ممکن است هم ما در مورد یک چیز حرف بزنیم اما هر کدام منظور دیگری داشته باشیم. از کجا مطمئنیم تمام چیز هایی که در دنیای پیرامونمان میبینیم با دنیایی که فردی دیگر می بیند متفاوت باشد. کاملا متفاوت! اما بر اساس تعریفی که از کودکی با توجه به دیده? شخصیه هر فردی، یا بهتر است بگویم مادر و پدرمان که ما را با دنیای اطراف آشنا می کنند دریافت کرده ایم همگی فکر میکنیم یک جور نگاه داریم. در حالی که ممکن است(فقط امکان دارد) که نگاه ها متفاوت باشد.
این هم یک جور تصور است. کاملا می دانم غلط و خیالیست اما، میدانید؟ انگار فرضیه ی جالبی هم به حساب می آید. اگر واقعا این طور بود، دوست داشتم دنیا را از دید دیگران هم تماشا کنم. با چندین و چند نگاه متفاوت به جهان همه چیز جالب می شد، جالب و متفاوت.
اما از حق نگذریم که نگاه های یکسانمان به دنیا برتری های بیشتری بر نظر خیالی ام دارد.
پ.ن: میدانم پایانش خیلی بد بود. به گفتهی یکی از عزیزانم پایان یک متن سخت تمرین مرحلهی نوشتن آن است